فلاحت نیوز
سیاسی "  فرهنگی " اجتماعی

فلاحت نیوز "  ايران كشوري ست با تنوع قومي و فرهنگي و مذهبي بسيار، و شايد در ميان ملل گيتي از اين لحاظ از سرآمدان باشد. هزاران سال است اقوام مختلف با فرهنگ ها، زبان ها، گويش ها، اديان و آداب مختلف در اين فلات كهن همزيستي مسالمت آميزي دارند.

پيروان آئين يارسان نيز بخشي از اين گستره ي زرين و زيباي فرهنگي مذهبی را تشكيل مي دهند. اما متاسفانه سالهاي زيادی ست از بسياري حقوق شهروندي خويش محروم اند، وهن و تحقير بر آنها گذشته ست، به اشكال و عناوين مختلف به آنها تهمت ها زده اند و جور و جفاها روا داشته اند.

نمونه ي تلخی از اين تحقير ها، چندی پيش رخداد، مردی كارگر پيرو آيين يارسان در شهرستان ساوه به دلايلی كارش بِه دادگاه می كشد. بازپرس پرونده در رفتاری زشت و زننده دستور ميدهد شارب مرد را که در این آیین نماد است و سخت حرمت دارد بتراشند و زندانی كنند.

جامعه يارسان از اين تحقير و توهين ستمگرانه عصباني ست. دلش خون است. تشكيل كمپين ها و بيانيه های بزرگان نشانگر خشم و حساسيت موضوع است.

چرا بايد با يارسانيان چنين زشت خوی برخورد شود، مردماني كه همواره به اين سرزمين وفادار بوده اند و در مقابل كوچكترين تعرضی جانفشانی ها كرده اند.

تبعيض و تحقيرها و توهين ها در حق اين مردم نجيب كه در باورشان هر انسان براي هر انسان برادری ست سر پايان هست آيا؟ اين مردم تا كی بايد در آتش بخل و حسد و كينه بسوزند؟

مردمي كه باور دارند اگر كينه بورزی حتي بِه دشمن، زشت روی مي شوی. و اگر محبت كنی دشمن تو بيش از هر كس ديگري نيازمند محبت تو خواهد بود.

و سرانجام عشق و محبت شرط رستگاری انسان است زيرا محبت عميق ترين دانايی ست و نفرت عميق ترين نادانی، نادان به بيابان مرگ می رسد، دانا بِه رود زندگی.

و حال مسأله اين است:

بازپرسي كه چنين حكمی صادر مي كند كيست؟

كجا تحصيل كرده و آموزش ديده ست كه با چنين رفتار تحقير آميزی باورهاي هزاران هزار يارساني را لگد مال عقايد پوچ اش مي كند و به تفرقه و چند دسته گي در ميان اقوام و مذاهب دامن می زند؟

آيا اين بازپرس كوچكترين آشنايي با گستردگی فرهنگی ايران دارد و اصلا می داند فرهنگ مذهبی چيست؟

اما با اين همه درد و داغ درفش در جامعه يی كه تهی شده از عشق و اميد.

و فروغ از نگاهها در تاريكي ها محو شده ست

يارسانيان مردمان بی لبخند دادخواه، در سرزمين اهورايي ايران پر از خاطره ي زخم خنجر، مغرور و اميدوار ايستاده اند.

همچون بلوط هاي هزار ساله ي زاگرس همچون درد و رنج كه همزاد و آشنای ديرينشان است همچون دوست داشتن همچون عشق همچون اميد همچون آزادي همچون هر چيز ديگر كه از آنها نشان دارد.

[ یکشنبه دوازدهم بهمن ۱۳۹۹ ] [ 0:10 ] [ رادمهر ]
درباره وبلاگ

هرگز دلهره ی این را نداشته ام که مرا چگونه می شناسند و از من چه می گویند، زیرا نه به خودم اهمیت می دهم که وسوسه ی آن را داشته باشم که مرا درست بشناسند و نه به بینش و فهم عموم اعتقادی دارم که مرا چگونه خواهند دید و خواهند یافت، و همیشه به سرنوشت مردم می اندیشم نه نظرشا ن

دکتر علی شریعتی


لینک های مفید
امکانات وب