فلاحت نیوز : میگویند همیشه اینطور بود؛ مغرور و سرکش! حرف خودش را میزد و کوتاه نمیآمد، در نخستین انتخابات پس از انقلاب شرکت نکرد و گفت: «کاندیدای مورد نظر من در میان نفرات اعلام شده نیست».
با قد ۱۸۵ سانتیمتری و چهرهای که ژورنالیستها برای روی جلد میپسندیدند ستاره تمام عیار و بیهمتای فوتبال ایران بود. اما خیلی زود قربانی سیاستهای جدید شد. به دلیل قانون عجیبی معروف به «قانون ۲۹ سالهها» که حضور دروازهبانان بالای ۲۹ سال در تیم ملی را ممنوع میکرد از تیم ملی کنار گذاشته شد. همسرش مدعی شد که «این قانون آن زمان تنها به ناصرحجازی ابلاغ شد».
⚽️ از رفتن او به فوتبال بنگلادش به عنوان یک «تبعید محترمانه» یاد میشود. حجازی در گفتگویی با تیتر جالب «از دیکتاتورها متنفرم» از آن روزها به تلخی یاد کرد و گفت: «روزهای اولی که در هند و سپس بنگلادش بودم فقط میتوانستم روزی یک وعده شکمم را سیر کنم آن هم نه با غذای خوب و مقوی بلکه با نان یا موز که ارزان بود. این سختیها را به جان خریدم تا از اصولم برنگردم، تا جلوی کسی تعظیم نکنم، تا دست کسی را نبوسم، تا مردانگیام را به حراج نگذارم، تا خداوند را ناراحت نکنم که آدم با شرافت و با عزتی باشم.»
⚽️ حجازی با محمدان بنگلادش توانست پرسپولیس را شکست دهد، بُردی که همیشه با غرور از آن حرف میزد. او به فوتبال ایران برگشت و این بخت را یافت تا در استقلال به مربیگری برگردد گرچه سیاست و نگاه سیاسی همراه گلبولها توی رگهایش شناور بود. در آستانه انتخابات مجلس پنجم وقتی دوربین صدا وسیما در برنامهای مستقیم از بازیکنان استقلال تاییدی میگرفت برای شرکت در انتخابات، نوبت به ناصر حجازی که رسید، مربی گفت که « از من فقط درباره فوتبال بپرسید»!
⚽️ اما ۲۴ خرداد ۸۴ ناصر حجازی همه را حیرت زده کرد. او با کت اسپرت قهوه ای، شلوار کتان و صورت «شیو» شده برای شرکت در کارزار انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کرد. او به روزنامه خبرورزشی گفت: «چه ایرادی دارد ورزشیها هم کار سیاسی انجام بدهند؟ الان که در ورزش ما سیاستمداران فعالیت دارند حالا چه ایرادی دارد مثلاً حجازی کار سیاسی کند؟!»
شورای نگهبان او را «رجل سیاسی» ندانست و تائید صلاحیت نکرد. حجازی در اطلاعیهای از نامزدی هاشمی رفسنجانی حمایت کرد.
⚽️ سرطان اما همه را غافلگیر کرد. عکسهایی که از او منتشر شد قلب هزاران نفر را شکست. مردی که با آن بارانی بلند و دقت در پوشش و آراستگی خوش تیپ بود و از هواداران لقب «کاپلو» را گرفته بود، حالا با کلاهی بر سر، صورتی شکسته و لکنت در گفتار، شجاعانه روبروی دوربینها مینشست تا نشان دهد که زندگی میتواند تا این اندازه بیرحم باشد.
او البته هنوز صریح بود. ناصر حجازی در ۳۱ فروردین ۱۳۹۰، در مصاحبهای که با پرتال شخصی خود انجام داد ضمن اعتراض به وضعیت نابسامان اقتصادی موجود در ایران، نسبت به سیاستهای اقتصادی دولت از جمله هدفمندی یارانهها، شدیداً اعتراض خود را اعلام کرد و گفت: «دولت میگوید چهل هزار تومان در ماه به مردم کمک میکنیم، مگر مردم گدا هستند؟ چهل هزار تومان در ماه به مردم میدهند و بعد چند برابر آن را از جیب مردم برداشت میکنند و سپس ادعای خدمت به مردم دارند.».
⚽️ در همان روزها دو شعر با دستخط حجازی بر تارک پرتال شخصیاش نشست، دو جمله ای که شاید عصاره همه حرف های مردی است که سایت های اصولگرا او را به خاطر گفتارش در خصوص یارانه ها «ناپخته»، «مخالف خوان» و … لقب دادند. « غم قفس به کنار/ آنچه عقاب را پیر میکند، پرواز زاغ های بی سروپاست». و تک بیت « من آن گلبرک مغرورم که میمیرم ز بی آبی/ ولی با خفت و خواری پی شبنم نمیگردم».
⚽️ سرطان ریه اما توانست مردی را که قامت خم نمیکرد از پای بیندازد. حجازی بعد از جدالی طولانی مدت و شجاعانه سرانجام در ۲ خرداد چشم از دنیا فروبست. مراسم تشیع پیکر او تحت تاثیر انتخابات ۸۸ با حضور موتورسواران یگان ویژه برگزار شد. از قرار معلوم اجازه نماز میت با حضور سیدحسن خمینی را هم نداند. برای تدفین او هم آنقدر شتاب کردند که حتی منتظر رسیدن «آتیلا» پسرش هم نشدند!
«خداحافظ آقای عاصی خسته »،«مردی که کرنش نکرد» و «عقاب از سرزمین کلاغ ها پر کشید» از تیترهای ماندگار روزنامه ها بود. سید محمد خاتمی در پیامی او را قهرمان بلندآوازه ایران عزیز خطاب کرد که « شرافت و آزادگی و والامنشی را نیز دروازهبانی امین و توانا بود».
(به قلم احسان محمدی)